دوستش دارم ...
گاهی لازمه یک حصار تنهایی دور خودت بکشی ... نه اینکه بخوای از دیگران دوری کنی ! اینکه بشناسی کیا حاضرن این حصار رو بشکنن.... به دور دل تو حصاری کشیدن به شهر نگاهت منو راه نمیدن به دل تنگی هام جوابی نمیدن همیشه با خودم تورو یاد میکنم میام از دور تماشات میکنم جهانم رو بی تو پاک میکنم میگن عشق از سر بچگیه اره همینه کو بزرگی که جلوی بچگیِ منو بگیره ؟ با ندیدنت چیزی ازعشقم به تو کمتر نمیشه تو تــــوو قلـــبم خونــه کــــردی کور شه هر کی که نمیتونه ببینه
روزی دخترک از مادرش پرسید: 'مامان نژاد انسان ها از کجا اومد؟ مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدندو این جوری نژادانسان ها به وجود اومد.
پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد..' مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات درمورد خانواده ی خودش!
همه ما یه جورایی مسافریم یکی زود یکی دیر همه ما ممکنه واسمون سفر پیش بیاد گاهی از خاطر یکی گاهی به خاطر یکی همه ما یه سفر ابدی داریم یکی با میل خودش یکی بی میل خدا کنه در هر سفری که واسمون پیش اومد با خیال راحت بریم نه با چمدونی پر از ترس و دلهره... نه با یه عالمه دل شکسته پشت سر... نه با یه نگاه منتظر چشم به راه... خدا کنه وقت سفر ما ....
آخ .. آخ ..
ساکت که میمانی میگذارند به حساب جواب نداشتنت.
خدايا من اگر بد كردم،
تو را بنده اي ديگر بسيار است.
تو اگر با من مدارا نكني، مرا خدایی دیگر کجاست؟؟
نه نمي داني... هيچكس نمي داند... پشت اين چهره آرام در دلم چه مي گذرد نمي داني... كسي نمي داند.... اين آرامش ظاهر و اين دل ناآرام.... چقدر خسته ام از همه چيز....
روزها.... رفت ولي ياد تو كمرنگ نگشت شبها.... رفت و دل ساده من سنگ نگشت ذهن من.... بستر صدخاطره با ياد تو بود يادت از صفحه اين خاطره كمرنگ نگشت
یادش بخیر قدیما وقتی زنو مرد طلاق میگرفتن اولش هردوتاشون از غم دوری هم افسردگی میگرفتند مثله پینوکیوو نه ببخشید مثله لیلی و مجنوون تازه هم مهره زنه نهایتش ۲تا گوسفند بووود اما امروزه کل داستان طلاق شده این البته البته محمود حقشه
هرکی تونست تاریخ تولید رو پیدا کنه
سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟
مادر : داری چیکار میکنی پسرم ؟
التمــــاس
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|