کسی چــه میــداند امــروز چنــد بار فــرو ریختــمــ ..
از دیدنــ کسی کــه ، تنهــا لبــاسش شبیــه به " تــو " بــود!
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت به بچه هایش بدهد، گوشت بدن خودش را می کند و می داد به جوجه هایش می خوردند. زمستان تمام شد و کلاغ مُرد اما بچه هایش نجات پیدا کردند و گفتند: اخـــی خوب شد مُرد راحت شدیم از این غذای تکراری . . .
اين عكس ويروس(دست راستي،سبز و سفيد پوشيده)و علي(دست چپي كه قرمز مشكي پوشيده)از قصد گذاشتم تا اينا باشن از اين شكلكا در نيارن
يادمه يه خودكار سنگين داشتم سر كلاس فيزيك بردمش دانشگاه منو مرضي دعوامون شد يه بحث كوچيك ديدم هر چي بهش ميگم بدتر ميكنهو ديدم خيلي خون سرده با اون خودكار زدم رو استخون دست سيروس اونم واسه اينكه حرص منو در بياره با سوزن اتود ميكرد تو تن بغل دستيم(حتي از آوردن اسم دوستم (بغل دستيم)بدم مياد)يه چشمك به مرضيه زدمو دهن اين2تا رو سرويس كرديم طوري شلوغ ميكرديم كه استاد فيزيك برگشت گفت اگه مشكلي هست بفرماييد بيرون از رو نرفتيم آخر ترم منو انداخت بيشور،از اون به بعد هر وقت سيروس اذيت ميكرد با خودكاره به حسابش ميرسيدم(الان كه فكر ميكنم چقدر شلوغ بودم اونوقتا،خدا كنه حلالم كنه)
خدایــــــــــا دلم مرهمی می خواهد از جنس ِ خـــــــــــــــودت ... نزدیــــــــــــــک
بی خطــــــــر
آدمهاي قوي هميشه همه چي
دلمان خوش است که می نویسیم
به دروغ هایی که از راست بودن قشنگ ترند |
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|