زندگی را دوست دارم نه در نبود تو
عشق را دوست دارم اونم عشق تو
روزهای خود را باخاطراتت سپری میکنم
از وقتی که ازم جدا شدی لبخندی ندارم بر لب
عشق تو بهترین چیزی بود که تجربه کردم
زندگی را دوست دارم نه در نبود تو عشق را دوست دارم اونم عشق تو روزهای خود را باخاطراتت سپری میکنم از وقتی که ازم جدا شدی لبخندی ندارم بر لب عشق تو بهترین چیزی بود که تجربه کردم
همیشه به یادتم بیشتر از اونی که تصورش را بکنی وجودم در کلاس است ولی هوش و حواسم پیش توست. عشقی که نسبت بهت دارم عشق ابدیست این عشق جاوید است وتا ابد در قلبم معفوظ است.
فراق یعنی دوری ، دوری یعنی دلتنگی، دلتنگی یعنی تو و تو یعنی تمام دنیا ...
قسم برجامه ی پاکی که از عشقت به تن کردم
که تا جان دربدن دارم فراموشت نخواهم کرد
من نه سکوت میکنم نه فال عشق از برم
فقط به تو خیره شدم ، من از تو هم ساده ترم
تو خوب میفهمی مرا وقتی پر از بهانه ام
ببین برای ماندنت چقدر عاشقانه ام
پر از توام ...
به تهیدستی ام نگاه مکن ...
مگو که هیچ نداری ...
ببین ...
تو را دارم ...
ترانه ای روی زمین افتاده بود . قناری کوچکی آن را برداشت و در گلوی نازک خود ریخت . ترانه در قناری جاری شد ، با او درآمیخت . ترانه آب شد ترانه خون شد ترانه نفس شد و زندگی .
قناری ترانه را سر داد . ترانه از گلوی قناری به اوج رسید . ترانه معنا یافت ، ترانه جان گرفت ، قناری نیز .
و همه دانستند که از این پس ترانه ، بودن است . ترانه ، هستی است . ترانه ، جان قناری است .
ایمان ، ترانه ی آدمی ست . قناری بی ترانه می میرد و آدمی بی ایمان .
خدایا سرده این پایین از اون بالا تماشا کن اگه میشه فقط گاهی خودت قلب منو ها کن ! خدایا سرده این پایین ببین دستامو می لرزه دیگه حتی همه دنیا به این دوری نمی ارزه تو اون بالا من این پایین ، دوتاییمون چرا تنها ؟ اگه لیلا دلش گیره ، بگو مجنون چرا تنها ؟! بگو گاهی که دلتنگم ، ازاون بالا تو می بینی بگو گاهی که غمگینم تو هم دلتنگ و غمگینی خدایا ! من دلم قرصه ! کسی غیر از تو با من نیست ! خیالت از زمین راحت که حتی روز روشن نیست ! کسی اینجا حواسش نیست که دنیا زیر چشماته یه عمره یادمون رفته ، زمین دار مکافاته ! فراموشم شده گاهی ، که این پایین چه ها کردم که روزی باید از اینجا بازم پیشه تو برگردم خدایا ! وقت برگشتن یه کم با من مدارا کن شنیدم گرم آغوشت ، اگه میشه منم جا کن ....
مهم نیست کی مقصر است باور کن مهم این است که یادمان باشد عمرمان کوتاه است در پایان زندگی خواهیم گفت: کاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم تا خوب بهم نگاه کنیم و همه ناگفته های مهر آمیز یک عمر را در چند ثانیه بگوییم
ترجیح میدهم به جای شاخه ای گل بوته ای خار باشم!
سادگی را من از نهانِ یک ستاره آموختم
شیطــآטּ نیستمـ
فرشــته نیستمـ
خــُدا همـ نیستمـ
فقط یـه دُختــرمـ
از نـوع سـاده ـاش
آدم هــآے ســآده رـا دوسـ ـتــ دآرمـ
صدا بزن مرا مهم نیست به چه نامی فقط میم مالکیت را آخرش بگذار می خواهم باور کنم ، مال تو هستم .
مرا به ذهنت نه…. به دلت بسپار….
کسی چــه میــداند امــروز چنــد بار فــرو ریختــمــ ..
از دیدنــ کسی کــه ، تنهــا لبــاسش شبیــه به " تــو " بــود!
اون لحظه که گفتی : یکی بهتر از تورو پیدا کردم
یاد اون روزایی افتادم که به ۱۰۰ تا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم . . .
خدایا وقتی ازم گرفتی و بهم بخشیدی ، فهمیدم که
معادله زندگی ، نه غصه خوردن برای نداشته هاست و نه شاد بودن برای داشته ها . . .
می دانم مدتهاست که ارزان شده ام
اونی که رفت اگه برگرده از دوست داشتن نیست واسه اینه که بهترشو پیدا نکرده!!!
ای نا رفیق.
. به کدامین گناه ناکرده. . تازیانه می زنی بر اعتمادم
نیستی که
ببینی عشقت
..خاطراتت .
..حتی نبودنت
چه آتشی براین قلب خسته ورنجورم زده است
همیشه وقتی زیر غم و غصه له میشم...صدات میکنم..
آخه چرا...نفهمیدم ..خوشبختی..همان لبخندی ست که تو با همه دنیا بهم هدیه میکنی..
وقتی صحبت از دلتنگیست....
دیروز تا امروز سالی دراز است
امروز تا فردا هم سالی دیگر میگذرد.. تا دوباره ببینمت...و چه زود پس فردا می شود
اینجا زمیـטּ استـــ و رسم آدمهایش عجیبــــ ! اینجا گم کـ ـه میشوے بـ ـه جاے آنکـ ـﮧ دنبالتـــ بگردند . . . فراموشتـــ میکنند
نمی دانم چرا گاهی چشمانم بی اختیار خیس می شوند می گویند حساسیت فصلیست آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسیت دارم...
من و جا نـــزار اینجــا من و ایـن همه احسـاس
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت به بچه هایش بدهد، گوشت بدن خودش را می کند و می داد به جوجه هایش می خوردند. زمستان تمام شد و کلاغ مُرد اما بچه هایش نجات پیدا کردند و گفتند: اخـــی خوب شد مُرد راحت شدیم از این غذای تکراری . . . این است واقعیت تلخ روزگار ما
"بغض هایم" را به آسمان سپردم خدا به خیر کند "باران" امشب را...!!!
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|