تمام روزايي ك سرگرميت بودم...... زندگيم بودي عشقم.
تنهایی یعنی:
ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ، اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است
میدونی تنهایی کجاش درد داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟ انکارش
با بچههاى دیگر نمیجوشید و به درسش هم نمیرسید. او واقعاً دانشآموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد. معلّم کلاس دوم او در پروندهاش نوشته بود: «تدى دانشآموز فوقالعادهاى است. همکلاسیهایش دوستش دارند ولى او به خاطر بیمارى درمانناپذیر مادرش که در خانه بسترى است دچار مشکل روحى است.» معلّم کلاس سوم او در پروندهاش نوشته بود: «مرگ مادر براى تدى بسیار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درسخواندن میکند ولى پدرش به درس و مشق او علاقهاى ندارد. اگر شرایط محیطى او در خانه تغییر نکند او به زودى با مشکل روبرو خواهد شد.» خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشینش رفت و براى دقایقى طولانى گریه کرد. از آن روز به بعد، او آدم دیگرى شد و در کنار تدریس خواندن، نوشتن، ریاضیات و علوم، به آموزش «زندگی» و «عشق به همنوع» به بچهها پرداخت و البته توجه ویژهاى نیز به تدى میکرد. چهار سال دیگر هم گذشت و باز نامهاى دیگر رسید. این بار تدى توضیح داده بود که پس از دریافت لیسانس تصمیم گرفته به تحصیل ادامه دهد و این کار را کرده است. باز هم خانم تامپسون را محبوبترین و بهترین معلم دوران عمرش خطاب کرده بود. امّا این بار، نام تدى در پایاننامه کمى طولانیتر شده بود: دکتر تئودور استودارد. بد نیست بدانید که تدى استودارد هم اکنون در دانشگاه آیوا استاد برجسته پزشکى است و بخش سرطان دانشکده پزشکى دانشگاه نیز به نام او نامگذارى شده است. همین امروز گرمابخش قلب یکنفر شوید … وجود فرشتهها را باور داشته باشید، و مطمئن باشید که محبت شما به خودتان باز خواهد گشت.
بآرها و بآرها حرفهآیت رآ בر تآ بتوانم بــﮧ اَنـבازه ے کوچکتریـטּ آטּ ها פֿـوب بوבטּ را، مهرباטּ بوבטּ را و دوست בاشتـטּ را... از تو بیاموزم اما... کوچکتریـטּ انها از و پس بــﮧ انـבازه ی פֿـودم میگم: "בوستت دارم" کوچک است اما قلبــﮧ مـטּ مـבتهاست که با آטּ زیستــﮧ است....
گاهی نیاز داری به یه آغـــــــــــــوش بی منت که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد که وقتی تو اوج تنهایی هستی با چشماش بهت بگه هسـتم تا آخرش!!!
هــنـــوز هــــمــ از تـمــــــــامـــ
كــــارهــــاي دنيـــــــا دل بـســـــتـن بـهـ دلــت بـیـــشتـــر بــهـ دلـــمــ میــــچـــســـبـــد
وابستگــی هــا
بــا
بهــره هـــای سنگیــن...
اگه کسي بهت خيانت کرد بهش خيانت نکن
عــطــ ــر مـوهـات نـ ـفــس مــیــده به ایـن قـامـت تکیـده
گـرفـتارم کـ ـردی گـلم بـ ـا تـــو بـــارونــی مـیـــشـه دلــم
تنها کسی که وقتی شکمش را لگد میزنی از شدت شوق میخندد مادر است
دعای خیر مادر در کنج خانه سالمندان فرزند را شرمنده می کند
به دنیا آمد تا دختر کسی شود،ازدواج کرد تا همدم کسی شود
بچه دار شد تا مادر کسی شود برای همه کسی شد اما خودش بیکس ماند ...!
ساقی ببین آزرده ام
ساقی ببین افسرده ام
مست و خرابم
ای همیشه مهربان
امشب تو هم
کردی جوابم
این تو و این دل من
دل مرا زیر پا فکنی؟
قربان بی مهری و وفایت چرا مرا زیر پا فکنی؟
ترانهاي مهستي آخر زمون – آخرین طبیب – آسمون با من و تو قهره دیگه – آشفته – آن که دلم را – آوازک – آوای خسته دلان - آی بهاره – آینه شکسته – از خدا خواسته – اسیر – اشکی برام نمونده – الهی بمونی – امتحان – اوستا کریم – بارون احساس – بازیچه – بچه نشو ای دل – بذار من خودم باشم – بس کن – بستر غم (و نیز همراه با اکبر گلپایگانی در برنامه شماره 545 گل های رنگارنگ) – بنشین کنار من – بنویس – بوی نون و بوی گندم (همراه با ستار) - بی تو می میرم – بی محبت – ترس از جدایی – تقصیر توست – تنها تو را می شناسم – تو ای عشق – بزن تا من برقصم – تو را دیگر ندیدم – تو می آی در نظرم – تهرون – جدایی – جمجمک – حرف آخر را بزن – حرف های قشنگ – حقیقت – حوصله عاشقی ندارم – خدا نگهدار – خوب من – خونه تکونی – در بسته – دریا – دل می گه دلبر می آد – دلقک – دلم تنگه – دنیا – دیروز و امروز – زنجیر عشق – زندگی – سایه عشق – سرای محبت - شاخه نبات – شاید – طاقت – عاشق شدن بی حاصله – عزیز رفته – عزیزم – عشق بازیگر – عشق پاک – غرامت عشق – قسم – قصه تازه – قفس – قمار زندگی – لبخند – مرغ تخم طلا – مرغ عشق – مسافر – من چه کنم – من دیگه یار نمی خوام – مونس – مهمان – نت های جدایی – نمی خوام – وقتی رفتم – وقتی عاشق می شی – هزار بهونه – همیشه عاشق - هنوزم دوستت دارم – هوای عاشقی – هوسباز – یادش بخیر
افتخار دده بالا در 25 آبان 1325 هجری خورشیدی در تهران (ایران) زاده شد.
پرویز یاحقی استعداد آوازخوانی او را کشف کرد. اما با توجه به محیط اجتماعی آن دوره که آوازخوانی را برای زنان مناسب نمیدانستند، با مخالفت های خانوادگی روبرو بود؛ تا اینکه بالاخره در سال 1342 هجری خورشیدی، با نام مهستی (برگرفته از نام مهستی گنجوی) فعالیت خود را شروع کرد و در برنامه شماره 420 – گلها، ترانه آن که دلم را برده خدایا را اجرا کرد.
سبک آوازخوانی مهستی در ابتدا موسیقی سنتی (کلاسیک) بود، و بعد به علت استقبال مردم از موسیقی مردمی (پاپ) به آوازخوانی ترانه های پاپ هم پرداخت.
مهستی و هایده – 1356 هجری
مهستی یکی از محبوترین آوازخوانان دهه های 1340 و 1350 هجری خورشیدی ایران بود که راه فعالیت هنری را برای خواهرش – معصومه دده بالا / هایده – نیز باز کرد.
مهستی کمی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران را ترک کرد و به انگلستان رفت و سپس به ایالات متحده امریکا مهاجرت کرد.
در سال 2005 میلادی، آکادمی جهانی هنر، ادبیات و رسانه، از وی بخاطر بیش از 40 سال فعالیت در موسیقی سنتی و پاپ ایرانی تقدیر به عمل آورد.
مهستی (در دوران بیماری) و گوگوش
مهستی دچار بیماری سرطان روده شد و تا چهار سال که تحت شیمی درمانی خفیف بود، بیماری خود را به اطلاع عموم نرساند. پزشکان به او هشدار داده بودند که در صورت مداوا با میزان اندازه بالاتر که مورد نیاز شرایط وی می بود، امکان ایجاد مشکل در صدای او وجود دارد. با این وجود در نوروز سال 1386، که قرار بود کنسرتی در دوبی اجرا کند، به علت آشکار شدن دو باره نشانه های بیماری، در بیمارستانی در آنجا بستری شد و سپس فوراً به لس آنجلس بازگشت. و در یک گفت و گوی تلویزیونی بیماری خود را اعلام کرد و بعد از آن برای پرتودرمانی به همراه دخترش به شمال کالیفرنیا رفت.
سنگ مزار افتخار دده بالا / مهستی
مهستی در 4 تیر 1386 در سانتا روزا (کالیفرنیا - ایالات متحده امریکا) درگذشت و پس از انتقال پیکر وی از شمال کالیفرنیا به گورستان وست وود (لس آنجلس)، با انجام کلیه مراسم دینی، در کنار مزار خواهرش – معصومه دده بالا / هایده – و مادرش به خاک سپرده شد.
این در حالی بود که سحر , دختر مهستی بارها در این رابطه در تلوزیون طپش این عمل را تکذیب و دروغین خطاب کرده بود .اما حال این عکسها نمایانگر غسل تعمید مهستی و روی آوردن به مسیح در جهت بهبودی بیماری می باشد .مهستی که نام اصلی اش «خديجه (افتخار) دده بالا» است، در سال ۱۳۲۵ متولد شد. او که خواهر ديگر خواننده محبوب ايرانی هايده است، توسط پرويز ياحقی، آهنگساز پر آوازه ايرانی، کشف ومعرفی شد.مهستی کار خوانندگی را از برنامه گل های رنگارنگ و با آهنگ « آخه دلم را برده خدايا» که ساخته پرويز ياحقی بود، شروع کرد.در آغاز، مهستی با مشکلات زيادی از طرف خانواده اش برای شروع کارخوانندگی مواجه شد، با توجه به فشار خانواده مهستی تصميم گرفت که با تصوير جديدی از زن خواننده ايرانی پا به عرصه بگذارد. مهستی همواره خود را خواننده ای معرفی می کرد که به ارزش های خانوادگی احترام می گذارد.مهستی همزمان با انقلاب در ایران به بريتانيا و سپس به آمريکا مهاجرت کرد.در سال ۲۰۰۵ ميلادی، به خاطر« يک عمر فعاليت هنری» از مهستی در مجلس باشکوهی در لس آنجلس تقدير به عمل آمد. در مارس ۲۰۰۷ مهستی اعلام کرد که دچار سرطان روده شده و از آن پس تلاش کرد تا جامعه ايرانی مقيم آمريکا را بيشتر با بيماری سرطان و نقش تمرين های فيزيکی در درمان اين بيماری آشنا کند. مهستی در آخرین سالهای عمرش به عيسي مسيح ايمان آورد و تعميد يافته بود .
هنوزم دستای گرمت جای امنی واسه گریه س
آسمون ابریه اما دیگه بارون نمیاد
مابه هم نمی رسیم مثل خورشیدیم وماه
تو كه گفتي شكسته دل من
بشنو اکنون قصه ای شیرین
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|